بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 193
مراتب امامت
استاد مطهری، روی آورد دیگری در تبیین تفاوت متکلمان شیعه و سنی در مفهوم امامت اخذ کرده اند که دقیق تر و پرسودتر است و آن، بحث از مراتب امامت است. امامت و تبع آن، تشیع، امری ذو مراتب است؛ زیرا جانشینی پیامبر که مهم ترین مؤلفه امامت است و در ظاهر، مورد اشتراک بین تشیع و تسنن است، خود دارای درجاتی است که همراهی این دو گروه کلامی در همه درجات و مراتب امامت، تحقق ندارد:
الف) ریاست عامه و زعامت جامعه؛ نخستین مرتبه امامت، ریاست عامه است. وقتی پیامبر از دنیا می رود، یکی از شؤون او که بلاتکلیف می ماند، رهبری اجتماع است. این مرتبه از امامت، مورد وفاق اهل سنت و اهل تشیع است و اختلاف در این خصوص، فقط مصداقی و تاریخی است.
اگر مسئله امامت در همین حد و مرتبه محدود بود، یعنی سخن فقط در رهبر سیاسی مسلمانان بعد از پیامبر بود، انصافا ما هم که شیعه هستیم، امامت را جزء فروع دین قرار می دادیم و نه اصول دین؛ مانند نماز.32
ب) امامت به معنای مرجعیت دینی؛ امامت در این مرتبه، نوعی کارشناسی اسلام است، اما کارشناسی خیلی بالاتر از حد یک مجتهد. کارشناس از جانب خداوند؛ یعنی افرادی که اسلام شناس هستند؛ البته نه اسلام شناسانی که از روی عقل و فکر خودشان اسلام را شناخته باشند، که قهرا جایز الخطا باشند، بلکه افرادی که از یک طریق رمزی و غیبی که بر ما مجهول است، علوم اسلام را از پیامبر گرفته اند. علم معصوم، عاری از خطاست و هیچ خطا نمی کند.
اهل تسنن برای هیچ کس چنین مقامی قائل نیستند، پس آنها در این مرتبه از امامت، اصلاً نه قائل به وجود امام هستند و نه قائل به امامت؛ نه این که قائل به امامت باشند و فقط اختلاف مصداقی با شیعه داشته باشند.
ج) مرتبه سوم امامت که اوج مفهوم آن است، امامت به معنای ولایت است؛ مفهومی که تصوف، آن را از تشیع اخذ کرده است. مسئله در این مرتبه، مسئله انسان کامل و حجت زمان است:
پس به هر دوری ولی قائم است تا قیامت آزمایش دایم است33
در هر دوره ای، یک انسان کامل که حاصل معنویت کلی انسانیت است، وجود دارد. امام نزد شیعه، انسان کاملی است که مقامات و درجات زیادی برای او قائلند و همه آنها در زیارات و ادعیه شیعه آمده است. اهل سنت و حتی برخی از شیعیان، در این مرتبه، به امامت معتقد نیستند.
استاد مطهری با توجه به ذو مراتب بودن امامت، معتقدند که تشیع هم مراتب دارد. بعضی از شیعیان، قائل به امامت به همان معنای رهبری اجتماعی هستند و برخی دیگر، مرحله دوم را هم قائلند، ولی به مرحله سوم نمی رسند، اما اکثریت شیعه و علمای آنان، به مرحله سوم هم اعتقاد دارند.34
بحث از تفاوت و تشابه و به عبارت دقیق تر، نسبت بین نبی و امام، از مسائل متداول کلامی است. در مباحث پیشین روشن شد که امام، در چند جهت با نبی، مشترک است: لطف بودن، مأمور الهی و هادی بودن (در مقابل هابط) و برخورداری از دو مقام تبیین وحی و تدبیر امور دینی و دنیوی مردم. حال سؤال این است که آیا بین نبی و امام، تباین است یا نه؟ یعنی هیچ نبی ای امام نیست و یا هیچ امامی نبی نیست؟
شیخ طوسی رساله ای مختصر و تک نگاره35 در پاسخ به این سؤال نوشته است. متکلمان متأخر تا آنجا که تحقیق کرده ایم، نکته تازه ای بر مطالب آن نیفزوده اند و هر چه بیان کرده اند، شرح و تفصیل سخنان وی است. وی تفصیل سخن را در این رساله به دو اثر مهم خود، کتاب الامامة و المسائل الجلیه ارجاع داده است. با توجه به اهمیت دیدگاه شیخ الطائفه (شیخ طوسی) نظر وی را به اختصار بیان می کنیم:
نبی، پیام رسان از جانب خداوند متعال است، بدون واسطه بشری. چنین معنایی، مختص نبی است ولا غیر. ائمه و راویان حدیث نیز به یک معنی، پیام آور از جانب خداوند متعال هستند، ولکن نه بدون واسطه بشری. اما از لفظ و واژه «امام» دو معنی قابل استفاده است: یک معنی مقتدا بودن امام در افعال و گفتارش است. این معنی با معنای لغوی، مناسبت کامل دارد. معنای دیگر آن، کسی است که به تدبیر امت و سیاست آن قیام می کند، به دفاع از حریم جامعه دینی و جنگ با دشمنان آن برمی خیزد و ولایت امراء و قضات را تعیین می کند و حدود را اقامه می کند و...
از حیث معنای نخست، امام با نبی تفاوتی ندارد؛ زیرا نبی نیز کسی است که کردار و رفتارش مورد اقتدا قرار می گیرد، اما از حیث معنای دوم باید گفت: قیام به تدبیر و سیاست است و به دست گرفتن امور حکومتی جامعه، بر هر نبی ای واجب نیست؛ زیرا محال نیست که مصلحت اقتضا کند، خداوند صرفا برای ابلاغ اموری که به مصلحت مردم و لطف در واجبات عقلی است، پیامبری را فرو فرستد؛ بدون آن که تأدیب کسی و یا محاربه با کسی و یا تدبیر امور جامعه را از او نخواهد.
کسانی که معتقدند نبی از آن حیث که نبی است، پرداختن به امور سیاست و تدبیر جامعه، بر او واجب است، از حقیقت دور افتاده اند و ادعای بدون دلیل به میان آورده اند. از مفاد آیه 247 سوره بقره نیز مدعای ما استنباط می شود. جمع بین نبوت و حکومت، تنها در خصوص برخی از انبیاء؛ مانند داود و سلیمان و پیامبر گرامی اسلام(ص) بوده است.
بنابراین، امامت به معنای دوم، لازمه نبوت بماهی هی نیست؛ اگر چه در خصوص برخی از پیامبران، نبوت و امامت (به معنای ولایت) با هم بوده است.36
شیخ مفید، این دیدگاه را مطابق با نظر جمهور شیعه می داند. مقدس اردبیلی (م 993ق.) تفاوت چندانی بین نبی و امام قائل نیست، جز مسئله تلقی وحی:
امام، شخصی است که حاکم باشد بر خلق، از جانب خدا و به واسطه آدمی، در امور دین و دنیای ایشان؛ مثل پیغمبر(ص)، الا آن که پیغمبر(ص) از جانب خدا، بی واسطه آدمی نقل می کند و امام، به واسطه آدمی که پیغمبر است... هر فایده ای که به وجود رسول و نبی مترتب است، بر وجود ولی و نایب نیز مترتب است...37
بنابراین، باید گفت که براساس همه اجزای تعریف نبی و امام، این دو مفهوم، نسبت تباین دارند، ولکن بر حسب برخی از اجزای تعریف، دو دیدگاه عمده در تعریف نبوت وجود دارد:
بر حسب دیدگاه نخست، نبی بماهو نبی، همانگونه که به امور دینی (ابلاغ وحی) می پردازد، به امور دین نیز می پردازد، لذا هر نبی ای لزوما ولایت و سرپرستی و تصرف در امور نیز دارد.
در دیدگاه دوم، نبی بماهو نبی، فقط مأمور ابلاغ وحی است، نه تدبیر و سیاست مردم، لذا برخی از انبیا، امامت به معنای سیاست مدن داشته اند و برخی نه.
دیدگاه اخیر، به شیخ مفید و متقدمان شیعه متعلق است و دیدگاه نخست، از ابن میثم بحرانی به بعد، نزد شیعه متداول شده است.
در خصوص امامت، اجماع شیعه و اهل سنت بر این است که پرداختن به دین و دنیا و تصرف در امور مسلمانان، در تعریف امامت اخذ می شود، ولکن اگر همه اجزای تعریف لحاظ شود، امام با واسطه بشری است و با نبی که بلاواسطه بشری است تباین خواهد داشت، ولی اگر هسته اصلی امامت لحاظ شود؛ یعنی تصرف در امور مسلمانان و ولایت در دین و دنیا، بر حسب دیدگاه نخست، هر نبی ای امام نیز هست و بر حسب دیدگاه دوم، تنها برخی از انبیا امام هستند؛ چنان که روشن است و شیخ مفید بر آن اشاره کرده است، این بحث، مبتنی بر نظریه خاصی در جهت گیری دعوت انبیاست.
* این مقاله بخشی از مقاله مفصلی است که با عنوان «امامت با روش شناختی و چیستی» در مجله تخصصی دانشگاه علوم اسلامی رضوی درج شده است.
1 .فخرالدین طریحی، مجمع البحرین؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار.
2 .ابن منظور، لسان العرب، ج12، ص24 و 25.
3 .مجمع البحرین: «یقال للطریق إمام لانه یؤم أنّ یقصد لیتبع».
4 .رفیعا نائینی، شجرة الهیه، نسخه خطی شماره 159، موقوفه علی اصغر حکمت، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران.
5 .قاضی عبدالجبار معتزلی، شرح اصول خمسه.
6 .لسان العرب، ج 12.
7 .تفلیسی، وجوه القرآن، تحقیق مهدی محقق، ص 28 و 29.
8 .راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 24.
9 .همان، ص 533 و 535.
10.مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 3، ص 255.
11.سوره مریم(19) آیه 5.
12.سوره بنی اسرائیل(11) آیه 11.
13.سوره کهف(18) آیه 17.
14.سوره عنکبوت(29) آیه 22.
15.سوره انعام(6) آیه 14.
16.سوره شوری(42) آیه 9.
17.سوره عنکبوت(29) آیه 41.
18.سوره آل عمران(3) آیه 28.
19.شیخ مفید، رسالة فی معنی المولی، نسخه خطی، کتابخانه نجفی مرعشی، مجموعه شماره 243.
20.مهدی بازرگان، آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء.
21.در خصوص تبیین این که جهت گیری دعوت انبیا شامل همه امور دنیوی و اخروی هست یا نه، ر.ک: احد فرامرز قراملکی، مبانی کلامی جهت گیری دعوت انبیا، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی 1376؛ قلمرو قیام پیامبران.
22.شیخ طوسی، الرسائل العشر، ص 111 - 114.
23.«رئاسة عامة دینیة»: خواجه طوسی، قواعد العقائد.
24.«رئاسة العامة الالهیة»: نوری طبرسی، کفایة الموحدین.
25.میرزا رفیعا نائینی، شجرة الهیه، نسخه خطی شماره 159، موقوفه علی اصغر حکمت، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران.
26.مانند قاضی عبدالجبار معتزلی.
27.مانند علم الهدی و غالب متکلمان شیعی.
28.گوهر مراد، ص 289 و 290.
29.محمد تقی مصباح یزدی، راهنما شناسی، ص 396 - 411.
30.همان، ص 408 - 410.
31.محمدرضا حکیمی، کلام جاودانه، ص 48 - 50.
32.مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج4، ص 848 - 850 .
33.مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح نیکلسون، دفتر سوم، بیت 815 .
34.مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 4، ص 848 - 850 .
35.شیخ طوسی، الرسائل العشر، «رسالة فی الفرق بین النبی و الامام».
36.شیخ طوسی، الرسائل العشر، ص 111 - 114 .
37.مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعة.
پدید آورنده : دکتر احد فرامرز قراملکی
منبع: http://www.hawzah.net
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک